جیگرطلای عمه

سلام/جیگر طلای عمه به دنیا خوش اومدی

سلام گل قشنگ عمه

آقا کوچولو میخوام از سفر راهیان نورم برات بگم...

میخوام بدونی جایی که 15 تا 19 اسفند92 بودم آرامش بخش ترین و پاک ترین جای دنیاست

عزیزم هر وقت احساس کردی دلت میخواد بیشتر و بیشتر فقط خودت باشی و خدا برو راهیان نور

همون جایی که قطعه ای از بهشت هست،واقعا هم بهشته عمه،

وقتی رفتی راهیان نور انقدر بهت مزه میده که بعدش هر جایی که بری ...

خوش هوا ترین جای دنیا،سرسبزترین جای دنیا،لب دریا،توی جنگل روی کوه ها،زیر بارون،توی برفا...

هر جا و هرجا که بری و خیلی خیلی خیلی هم بهت خوش بگذره باز هم به اندازه ی راهیان نور نیست

اصلا قابل مقایسه با این سفر نیست

ولی من هر چقدر هم بهت بگم باز هم متوجه نمیشی عمه،حق هم داری عمه چون همیشه میگن شنیدن کی بود مانند دیدن

امیدوارم ان شاء الله به سلامتی به دنیا اومدی از کودکی هر ساله شهدا به این سفر دعوتت کنن

چون سفر راهیان نور دعوتی شهداست که داستاناش زیاده ان شاء الله بعدا حضوری برات همشون رو تعریف میکنم.

از پادگان شهید زین الدین میگم/از دو کوهه/طلایه فکه فتح المبین دهلاویه شرهانی شلمچه و و و...

حالا این مطالبمو بخون ببین

بیقرارم 

چشمان زینت شده...

عمه جون ی روزی که حتی خودمم به دنیا نیومده بودم عراق به ایران حمله کرد...

توی این حمله خیلی ها شناخته شدن خوب ها بد ها منافق ها بهترین ها

خیلی ها خدایی شدن و خیلی ها شیطانی

داستان 8سال دفاع مقدس خیلی مفصله که بعدها اگر زنده بودم حضوری برات تعریف میکنم ان شاء الله

فقط میخوام بدونی شهدا بهترین ها هستن که شناخته شدن مثل شهید همت(سردار خیبر)،بابای آسمونی من

مثل شهید زین الدین،شهید برونسی،شهید مهرداد زمانی،شهید تجلایی،شهید نیکدوز،شهید علمدار،شهید دوامی و خیلی شهدای دیگه

که مشتری جنس بازارشون خدا شد اینو گوش کن عمه  +

مثل شهدا پاک باش تا ابدی باشی برای من دعا کن عمه تا مثل شهدا پاک باشم و عاقبتم بخیر و شهادت در راه خدا بشه

(فدای تو عمه فاطمه)

یا زهرا(س)

سلااااااااااااام سیگل طلای عمه

اووووووف فدات بشم الهی

عسلم ببخش بابت تاخیرم ها این چند روز بسیار بسیار بسیار درس داشتم نتونستم به وبلاگت سر بزنم...

دیشب خوابتو دیدم هوایی شدم اومدم سر وبلاگت یکم باهات حرف بزنم

اوفیش عمه فدات بشه تو خوابم 4 دستو پا راه میرفتی

الهی من فدای اون 4دست و پا رفتنت بشم

بعد بردمت نشوندمت پیش دوستات گفتم این کوشولو برادر زاده ی من محمد حسینه پستونک هم دستت بود الهییییی فدات بشممممممممممممممم من

راستی رفتیم با عمه مرضیه راهیان نور جات خالی انقد با صفا بود برات دعا کردمبرای مامان زهرا و بابا جعفر هم دعا کردم

خیلی صفا داشت ی حس خاصی بود بخصوص توی فکه/اروند رود/طلایه/خیلی با صفا بود ان شاء الله به سلامتی که به دنیا اومدی باهم میریم راهیان نور

تااازههههه برات 5 تا کتاب داستان خریدم بشینی بخونی  فقط یکیشون توی اتوبوس جاموند انقد غصه خوردم اومدم قم همه جارم گشتم تا دوباره برات بخرم دیگه پیداش نکردم

حالا تو غصه نخور خوشتل عمه ان شاء الله دوباره میرم راهیان نور برات میخرم

دلم برات ی ذرررررررررررررررررره شده نمیدونی که

راستیییییییییییییی مامانی رفت سونو گرافی انگشتای کوشولوی ظریفتو دیددلم برات ضعف رفت خوشتل عمه الهی فدات بشم منننننننننننننننننننننننن

جمعه اومدیم خونتون کلی باهات حرف زدم تازه ی خرس

هم عیدی خریدم که فشارش میدی ماچت میکنه میگه i love you

دلم برات ی ذره شده کی ی دیگه ماه میشه تا به سلامتی به دنیا بیای بغلت کنم بوت کنم نگات کنم هممون منتظرتیم خوشتل طلایی عمه فدات بشم الهی من

نانازی من الان میخواهم برات سورپرایزهایی بزارم تو وبلاگت منتظر باش